سالهای یخی

دل نوشته های محسن صفری

سالهای یخی

دل نوشته های محسن صفری

حمله به موسسه یاس

با سلام دوست جونا امروز صبح زود همسایه مغازه ام زنگ زده بود خونه که محسن خودت رو برسون شیشه های مغازت رو آوردند پایین اول بلند شدم بیام مغازه دوباره منصرف شدم صورتم رو شستم و صبحانه خوردم و بعد راه افتادم به سمت مغازه و اومدم و دیدم که چه خبره مغازه شده مثل بازار شام همه جای مغازه شیشه خورده ریخته خوشبختانه سنگ هایی که به سمت مغازه ام اومده بود به تاسیسات و دستگاهها اصابت نکرده بود و چند تا قاب شیشه شکسته بود اما بحث داغ رسانه های امروز کارچان شده بودم دیدم از روزمرگی خسته شدم با خودم گفتم خوبه این خبر را چاپ کنم تا شما هم با اطلاع بشوید

نظرات 1 + ارسال نظر
نیکو چهارشنبه 29 مهر 1388 ساعت 09:42 ق.ظ http://dokhtareaban.blogfa.com

سلام محسن جان . خوبی ؟ خیلی ناراحت شدم چرا اینجوری شده ؟ دشمنی چیزی داشتی عزیز ؟ الان چی شد ؟ چقدر برات خرج برداشته ؟ حتما کرکره فلزی بزن چون کسی که اینکارو کرده خدای نکرده شاید در صدد تکرار بربیاد .

ممنون که بهم سر زدید خانوم نیکو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد